از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

اسی و ببی!

اسی و ببی رو که یادتونه؟؟ 

این چند وقته خیییلی اذیتم میکنن! 

مداااام دارن تو کلم باهم دیگه حرف میزنن! 

... 

اسی: خوب یکم باید کنار بکشی ببی! 

ببی: ولی اسی خوب عشق هست آخه! من دارم میبینم! 

اسی: نباید ایمان داشت!! 

ببی: چقدر تو بد شدی اسی! تو ینی خدارو هم یادت رفته؟ یادت رفته چقدر هرروز بهت انرژی و انگیزه میده؟ 

اسی: اگه ببردش چی؟!  

ببی: چیو؟ کیو؟ از کی حرف میزنی اسی؟؟  تا نخواد نمیشه! 

اسی: ولی از آدما هرچیزی برمیادا ببی! اینو یادت باشه! 

ببی: ......   ولی.... ولی من به خدا ایمان دارم اسی! ایمان!...همین کافیه...

نظرات 1 + ارسال نظر
دختر شب های برفی دوشنبه 24 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:29 ب.ظ

نمیشه رو تو حساب کرد
مثه آفتاب زمستون...
چقدر قشنگ بود مرجان... حرف دله الانه منه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد