از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

یه حس خوب خوب خوب...

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه میشویم که تنها عشق کافی ست...

عاشق این جمله ی وبلاگمم که فرزانه جونم برام نوشته. خیلی حس خوبی بهم میده.

این روزا سرشار از انژی ام...

یه انرژی غیر قابل وصف... 

وقتیکه من سمنانم و تو زنگ میزنی میگی جوجو امروز یه خطر از بیخ گوشم رد شد و تعریف میکنی و منم له میشم از ترس! و بازم بیشتر به خوابهایی که میبینم ایمان میارم! و خداروشکر میکنم... 

وقتیکه بعد از امتحانه و من اومدم خونه و بخاطر اینکه امتحانمو خوب دادم دارم رو ابرا پرواز میکنم تو همون موقع زنگ میزنی و منم تمام انرژی مو تخلیه میکنم! هی جیغ میزنم... هی داد میزنم...

هی میگم جوجه دوست دارررررررررررم ((:

...

وای جوجه من دلتنگم!...

میدونی دلم باز داره بی قراری میکنه!

هی میره توی توهم!

اسی و ببی هم که دیگه کشتن منو! اصلا همش تقصیر اوناس دیگه! ):

..

نمیدونی چقد دلم واسه زمستون تنگ شده جوجه!

نمیدونی چقد دلم واسه پارک جمشیدیه تنگ شده جوجه! ولی حیف که نمیشه بریم! ))):

نمیدونی چقد دلم واسه موقعی که تو دستمو بگیری و بذاری تو جیبت تنگ شده جوجه!

نمیدونی چقد دلم واسه اون روزا تنگ شده که شال گردنمو از بس که بلند بود دوتایی میبستیم دور گردنمون!! ((:   

جوجه بعضی وقتا آرزو میکنم ایکاش من و تو توی شهرستان زندگی میکردیم! این آرزو رو چندین بار کردم!

ایکاش اینقد بهم نزدیک بودیم که فاصله ی خونه هامون فقط پنج دقیقه بود!

ایکاش انقد خونه هامون بهم نزدیک بود که هروقت دلمون تنگ میشد میومدیم لب پنجره و واسه هم بوس میفرستادیم! (:

جوجه دستام خالی بودن حضور تو رو کاملا حس میکنه...

میتونی درک کنی؟

دلم میخواد پر شم از تو...

خالی شم از خودم...

حل شم در تو...

...

دیشب...

وای دیشب چقد با روح من بازی کردی

احساس تولد دوباره داشتم!

...

وقتی صدام روی آیفونه و ازم میپرسی خانوم اسم قرصه لوراتادین بود؟

میگم آره... کلی از صدام تعریف میکنی و منم ذوق میکنم! (:

میدونی جوجه؟

خوب شد که متوجه شدی من قربون صدقه ی خونم چقققققد افتاده بود پایین! اگه یکم دیگه میگذشت فک کنم دیگه خون به قلبم نمیرسید و می مردم!

چقد خوبه که دوس داری در مورد همه چی باهام حرف بزنی...

در مورد من

تو...

ما...

آینده...

این بهم امید میده... 

راستی جوجه بوی دستات خیلی وقته از مشامم رفته بیرون! دستات چه شکلی بودن جوجه؟

مهربون...

با سخاوت...

دوس داشتنی...

گوگولی...

ناس...

((:

...

پ.ن: واسه همممممه چی میسی جوجه. بوووووووووووووس

پ.ن: دیروز یه چیز خوشششششششمل باسه جوجه دیدم برای روز جوجه ها! (:  نمیگم چیه تا وقتیکه بدمش به جوجه! آخه جوجه ی ناقلا یباشکی میاد اینجا رو میخونه بعد من لو میرم دیگه! (((((:

پ.ن: فقط دوتا امتحانم مونده! هورااااااااااااااااااااااااااااا ((:    سه ماه سمنان و نمیبینم! بازم هورااااااااااااااااااااااا (((:

نظرات 8 + ارسال نظر
امین جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:14 ب.ظ http://filmkutah.blogsky.com

سلام مرجان!
وبلاکت باحاله مطالبت باحال تر!
ولی پستاتو کوتاه تر بنویس تا یه نفر بتونه تهشو ببینه که بخونه
میسی
بابای

چشششششم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

پرنده خانوم جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:22 ب.ظ

نهههههههههههههه
من اعتراض دارممممممممم
من پستای طولانی بیشتر دوست دارمممممممممم:(((

پرنده خانوم جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

سلام گلییییییییییییی:************
باریکلا به مرجان زرنگم که امتحانشو خوووووووب داده:*
من میدونستمممممممممم

خانومی خدارو شکر که خوشحالی و از همه لحظه ها لذت میبری:*

شال گردنتو دوتایی میبستین؟:))))))))))))
آخخخیییییییییییییییی چقدر بامزه:))))))))))
ای مرجان بلا:*

هااان؟ واسه روز جوجه ها کادو خریدی؟:دی
منم واسه روز عسلیا کادو خریدم:))))))
عسکشو بذار برامون لاقل:دی

بوووووووووووووس واسه یه مرجان با انرژی:*
ایشالا که دو تا امتحان آخری رو هم خیلییییییییی عالی بدی عسیسم:*

پرنده خانوم جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

مرجان خانومیییییییی
دوسمتتتتتتتت دارم:">
:*

دختر شب های برفی شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 01:29 ب.ظ

خیلی برات خوشحالم مرجان جونم...
امیدوارم همه ی روزات مثه الان گرم و عاشقانه باشه...
واییییی من که مردم از فضولی:)

محسن یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 03:31 ب.ظ

سلام. مرجان موفق باشی من ۰.۵ ساعت دیگه یه امتحان خفن دارم خدا به داددددو بریهههههههههه

پرنده خانوم سه‌شنبه 8 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ق.ظ

مرجان جون من حالش چطوره؟
امتحاناش تموم نشد پس؟؟؟:(((
دلم براش تنگیدهههههههه:(

جوجو چهارشنبه 9 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 11:21 ق.ظ http://alahman.blogfa.com

واییییییی..مرجان جونم چه قده حس خوب و ناب!؟
افرین..و احسنت...به این نوشته های قشنگ.....و نابت...راس میگن هرچه که از دل براید لاجرم بر دل نشیند..نوشته ها قشنگن..مرسی
عزیزم من روزانه میاپم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد