از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

طمع...!

در سیاحت خود بر روی زمین موجود درنده و وحشی را در جزیره ای دیدم که سرش انسان و سم هایش از آهن بود! بی وقفه از زمین میخورد واز دریا می نوشید! پس مدتی طولانی ایستادم وبه او وحرکاتش نگاه کردم. سرانجام نزدیکتر رفتم و از او پرسیدم: آیا این برایت کافی نیست و آیا گرسنگی ات سیری ندارد و تشنگی ات سیراب نمیشود؟ پاسخ داد: آری آری این برایم کافیست حتی از خوردن ونوشیدن خسته شده ام!! اما میترسم تا فردا زمینی باقی نماند که از آن بخورم! و دریایی نباشد که از آبش بنوشم و سیراب شوم!!.......

نظرات 3 + ارسال نظر
سیامک سالکی جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:41 ب.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام.
سال نو مبارک.
سالی سرشار از موفقیت و شادکامی و بهروزی توام با سلامتی و عافیت براتون آرزو میکنم.
خوشحال میشم سری به وبلاگ من بزنید.
موفق باشید.

سلام
سال نوشمام مبارک دوست خوبم
مرسی
باشه حتما یه سری میزنم
خوشحال میشم

ققنوس شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:02 ب.ظ http://immortalphoenix.wordpress.com

مطالبو خوندم ولی فعلا فقط تبریک! به خحاطر وبلاگ، سال نو، و با تاخیر خیلی زیاد به خاطر زندگی نو و از نو زنده شدن!

سلام ممنونم. سال نو شمام مبارک. ایشالا سال خوبی داشته باشید البته در کنار دوست مهربون من! و امیدوارم این سفر معنوی قسمت شماوفرزانه جونم بشه!

ماهی تنها یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 03:53 ب.ظ http://onlyabadan.blogsky.com

سلام خوبی رجان خانوم
باحال می نویسی خوشمون امد
به منم یه سری بزن خوشحال می شم
بای بای

سلام
مرسی دوست مهربون
حتتتتما.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد