از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

من؛عطیه وفرقون....!!!

آخیییییییییششش اومدم!! سرویس های محترم منوعطیه رو جا گذاشتن ورفتن!البته خوشبختانه!! امروز هفته ی اول بازگشایی دانشگاه بود به اصطلاح! هیشکی که نیومده بود! به جز من وعطیه و...............!!! جناب آقای فرقوووووووووون!!! (به افتخارشون لطفا!!) مرسی!  بله امروزماکلی کار ترجمه داشتیم البته یه آقای بی خاصیتی به اسم حسین هم بودن!! خلاصه که منو عطیه کلی امروز دعوا داشتیم که فرقون مال کودوممونه!! که البته با اون دلبری که عطیه خانوم کردن معلوم شد مال کیه !! از اون اول کلاس که خودشو هی میچسبوند بهش وازاون فرقون نامرد که همش حرفای عطیه رو تایید میکککککککککککرد! والا بلا اگه منم برمیگشتم میگفتم هرچی آقای فرقانی بگن!! والا منم میتونستم دلشو ببرم! خلاصه که جای مرجان (خودمونمیگما)! خیلی خالی بود! 

فقط دوستان این نوشته ی منو زیاد جدی نگیرید! یک مزاح کوچک است بین من و دوستان دانشگاه!

نظرات 4 + ارسال نظر
ققنوس دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 04:01 ب.ظ http://immortalphoenix.wordpress.com

راستش فکر میکردم ندونی ققنوس منم!
چه شروع هیجان انگیزی بوده برای دانشگاه! هیجانی و شلوغ پلوغ! تازه بچه درس خوناتون هم معلوم شد کی هستن! یعنی کیا هستید!!

ای بابا اختیار دارید! مگه میشه با تعریفات و تمجیدات فرزانه خانوم شما رو نشناخت!!
اره واقعا جالب بود! ولی باور کن ما نیستیم اون بچه درس خونا! ما اگه میدونستیم عمرا نمیرفتیم!! به ما خبر ندادن که نمیان! تازه ماهم به محض اطلاع برگشتیم به شهر و دیار خودمون! نذاشتیم دو روز بگذره!!

مینا دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 07:23 ب.ظ

سلام.

معنی فرقان رو می دونید؟ اگر نمی دونید از همون آقای فرقانی بپرسید!!

البته خیلی نگران نشیدها، چیز مهمی نیست!!

سلام
اره میدونم فکر کنم یکی از اسمهای دیگه ی قرآن باشه
چطور؟!

مینا دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:30 ب.ظ

آخه ایشون فامیل ما هستن!!

بله ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ینی چی اونوقت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عطیه سه‌شنبه 18 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:40 ب.ظ

سلاااام! اول از همه باید بگم ؛سالی که نکوست از فرقونش پیداست!!!
مرجان جان هر کی ندونه تو که میدونی من وقتی اونو مبینم دست و پامو گم میکنمکاونوقت نمیفهمم چی میگم!!!!!! پس بهم حق بده دیگههههه! ولی به دور از این شوخی ها من که براش به عنوان همکلاسی احترام خاصی قائلم؛مطمئنم تو هم همچین حسی رو داری.
راستی دمت گرم:عجججب وبی شده هااااا موفق باشی عزیزم.

سلااااااااااااااااااااااااام!!!!!!!! آره جدا راست میگی عطیه جان منم خیلی ارزش براش قائلم.
دم شما بر و بکس گرم که انقد بهمون حال میدید با نظراتتون!! p-:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد