از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

رشد عقل به موازات سن...!!!

داشتم دیشب بهش میگفتم آدما چقد فرق دارن با هم! میبینی؟؟ یکی انقدر خوبه که نمیدونی از کسی که اونو بهت نشون داد چجوری تشکر کنی؟! یکی انقد مزخرفه که نمیدونی چجوری باید تحملش کنی؟!  میدونید این زندگی دو ساله ی من اینجا خیلی چیزا بهم یاد داد! آدم شناسی. استقلال. زود باور نبودن. به کسی اعتماد نکردن. صبور بودن. خشم خودتو خوردنو و و و و....... خیلی چیزای دیگه که از من یه انسان ساخت یه انسان بالغ! ولی خودمونیما همینه میگن ایکاش همیشه بچه میموندیم! حیف...! چند وقته دارم احساس بزرگی میکنم! دارم احساس میکنم میتونم مسئولیت پذیر باشم میتونم تحمل داشته باشم. البته به یه نتیجه ی دیگه ای هم رسیدم که بلوغ هیچ ربطی به سن نداره! ینی عقل با سن رشد نمیکنه! عجیب به این قضیه رسیدم! عجیییییب! از خدا مچکرم که عقلمو به نسبت سنم رشد داده! این خودش یه نعمته! و 

متاسفم واسه کساییکه صد سالشونه ولی هنوز قد یه مورچه درک ندارن!!!  

خدایا بازم مرسی که یه دوست خوب بهم دادی که حتی یادشم آرومم میکنه!  

اگه گفتید کیو میگم؟!!!

نظرات 6 + ارسال نظر
سیامک سالکی سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 05:42 ب.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام.
یادداشت خوبی بود.
به هر حال انسان برای به دست آوردن تجربیات تازه مجبوره خیلی چیزا رو از دست بده، مثل معصومیت کودکی ، زودباوری ، اعتماد راحت به دیگران و ...

همونطور که پیتر بروک میگه:
آزادی، مستلزم فرو ریختن دیوارهاست.

ما هم برای به دست آوردن آزادیمون (همون بلوغ فکری) مجبوریم دیوارای دور و برمونو خراب کنیم، دیوارهایی که اسمشونو معصومیت و زودباوری و صداقت و اعتماد و ... گذاشتیم، سخته اما نتیجه اش رسیدن به قله ی بلوغ و تجربه ست.

موفق باشی دوست خوبم.

آره واقعا سخته ولی نتیجش شیرینه!
مرسی دوستم

... سه‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ب.ظ

ان لحظه که دست های جوانم در روشنایی روز گلباران سلام و تبریکات دوستان نیمه رفیقم میگشت دلم سایه ای بود ایستاده در سرما که شال کهنه اش را گره می زد...

اسمتو نمیگی دوست خوبم؟؟؟ نوشته ی به این قشنگی...

سانیا چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:05 ق.ظ

تو بزرگ شدی و این معلومه
تو کودکی و این معلومه
تو فرشته ای و این معلومه
تو عشقی و این معلومه

بزرگ شدن ولی انگار خیلی سخته سانیا جونم! نه؟ ولی خوب شیرینه!

mahiar چهارشنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 12:26 ق.ظ

سلام
وبلاگ خوبی دارید
تبادل لینک میکنید

مرکز دانلود برنامه وکرک
http://www.tafrihi.ir

اخباربازیگران هالیوود وایران
http://blog.tafrihi.com
خبر بدید
بای

خواهش میکنم.

... پنج‌شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:25 ب.ظ

دوست خوبت؟؟!!!!!
من همونیم که انقدر مزخرفه که نمیدونی چطوری باید تحملش کنی...!!!!!

پس حدسم درست بود!!!!!... نمیدونم چجوری بهت بگم؟! ولی من اصولا با نوشتن خیلی بهتر میتونم حرف بزنم. پس فعلا فقط از این طریق باهات حرف میزنم! ینی اونجوری نمیتونم! آمادگیشو ندارم!
این حرفایی رو که میزنم شاید بعضی جاهاش خندت بگیره و فکر کنی دارم بهت دروغ میگم! ولی اصلا لزومی نداره!
من همیشه یه احساس خاصی بهت داشتم! میدونی؟ یه جورایی همون احساسی رو که به نسیم دارم! همیشه یه سری از خصوصیاتتو پیش خودم تحسین میکردم! یه جورایی هم شاید یه attachment خاصی بهت داشتم!! ولی تو همیشه منو شکستی! همیشه یه جورایی خوردم کردی! با حرفات! با حرکاتت! با تیکه هات! ولی خوب من خیلی جاها ترجیح دادم بیخیال شم! نمیگم من خیلی خدا ام ! مطمئنا یه جاهایی هم بوده که من یه خطایی کردمو تو چشم پوشی کردی! این بخاطر اینه که ما دو ساله با هم دوستیم! این بخاطر اینه که ما دو ساله داریم نون و نمک همو میخوریم! این بخاطر اینه که ما به هم خو گرفتیم! این به خاطر اینه که ما همو دوست داریم!!. غیر از اینه؟ من هیچوقت تو زندگیم از کسی کینه به دل نگرفتم! ینی سعی کردم تا جاییکه میتونم اینجوری باشم!
ببین این نظر من نیس فقط! اینو همه میگن که زندگی خوابگاهی خیلی دردسر داره و باید واسه این که تو آرامش باشی خیلی چیزا رو نبینی و نشنوی و به دل نگیری! و همچنین یه کمم باید رو خودمون کار کنیم! همه ی ما یه اخلاق بد داریم و این غیر قابل انکاره! ولی میتونیم یه کوچولو خوبش کنیم! نه؟ بد میگم؟!!
بازم میگم منتظرت دوست همیشه خوبم!....

... چهارشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ب.ظ

Salam. Bebakhshid, javab dadanam ye kam dir shod ache tu site daneshga ta miay ye chizi benevisi hame cheshashun 4ta mishe in bud ke goftam biam khune va ba khiale rahat javabeto bedam. Rastesho bekhay dalile inke baes shod un she’ro vasat benevisam in bud ke umadam tu weblageto neveshtehato khundambaram ajib bud ke darmoredam unjury fek mikony, ehsas mikonam ye kam na adelane bud.
Miduni chie majan, manam daqiqan hamishe ye hese khassi behet dashtam, nemidunam shayad bekhatere ineke ehsas mikonam yejuraei alayeqemun shabihe hame. Man be in mozu’ vaqean eteqad daram ke vaqti adama vase hamdige mohem bashan, be hamun andaze bishtar ham ba ham dargir mishan!!! Masalan man ta hala ba maedeh davam nashode chon aslant baram mohem nist.
Nemidunam chera injury fekr kardi ke hamishe ba tikeham khastam azaret bedam, motmaen bash kea z qasd nabude, khodet khub miduni ke khosusiate bade man ineke zud asabani misham va be hamun andaze zud narahat mishamo be del migiram. Hatman manam ye raftarha va harekathaei mibinam ke kam kam ru ham jam misheo ye dafe vakonesh neshun midam!shayad bavaret nashe daqiqan hamun shabi ke tu neveshtehat neveshte budi ba’d az modatha cheshmat khis shodan, manam un paein dashtam gerye mikardam, baraye bozorg shodane khodam gerye mikardam,gerye mikardam chon nemikhastam kasi az dastam narahat bashe. Asabam vaqean khord bud, ache bozorg shodan be che qeymati??! Be qeymate az dast dadane masumiatemun? Adam vaqti bozorg mishe mahkum be ineke mesle khodeshun rafter kone. Mesle una hamash donbale manafe’e khodesh basheo atrafianesh mohem nabashan. Be khoda manam dige khaste shodam, hame chize in khabgaho daneshgahoin zendegi vasam tekrari shode…
Begzarim, faqat dust daram ino beduni ke age harfi zadam ke narahat shodi manzuri nadashtam. Age hameye ma faqat ye kam hamdigaro dark konim hame chiz OK mishe.
Ooooh cheqad harf zadam, akhe manam ba neveshtan rahattar mitunam harfamo bezanam.

سلاااااااااااااام خانوم نقطه چین!!!! (-:
مرسی که اومدی. داشتم نا امید میشدم!
خیلی جالبه که من و تو این احساس خاص رو نسبت بهم داریم ولی بازم ....!!
درسته. حرفاتو قبول دارم. همونجوری که روی من فشاره و یه سری مشکلاتی برای خودم دارم تو هم مطمئنا همین طوری! میگم که زندگی خوابگاهی فوق العاده جنبه ی بالا میخواد و برای کسب کردن این مقدار جنبه آدم باید آبدیده شه! و در راه این آبدیده شدن مسلما به یه سری مشکلات بر میخوره! ولی اونچیزی که بیشتر از همه اینجا اهمیت داره طرز کنار اومدن با این مشکلاته که ما الان داریم اینو یاد میگیریم! ینی داریم مرحله ی سختی رو میگذرونیم! به خاطر همین خییییلی باید با هم کنار بیایم و به هم کمک کنیم! به قول خودت اگه یکم همو درک کنیم همه چی اوکی میشه!
میدونی بزرگ شدن خیلی سخته! خییییییلی...! ما اینم داریم تمرین میکنیم کنار هم .!
در مورد اون طرز نوشتنمم من اون شب فقط میخواستم یه جوری خالی شم !! حالا به هر طریقی که شده! به خاطر همین ترجیح دادم بیام فقط بنویسم! اگه رنجوندمت ببخشید!
ولی خدایی من به یه چیز ایمان واقعی دارم که آدم با هرکی بیشتر دعوا کنه بیشتر عاشق اون طرف میشه!!! شاید باورت نشه ولی همین دوستم فرزانه که الان میمیرم براش اون اوایل که میدیدمش میخواستم بکشمش!!! باورت نمیشه هر روز با هم دعوا داشتیم!!!! ولی الان....
خلاصه که نقطه چین خانوم!! دنیا دو روزه بیا از کسی کینه نداشته باشیم و به قول خودمون: بیا دوست باشیم...!!(-:

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد