از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

حس متفاوت...!

چند وقته با خودم خیلی حال میکنم!! خیلی عوض شدم! نمیدونم خوبه یا بد؟! ولی هرچی هست منو خوشحالم میکنه!  

همون احساس بزرگ شدنه که بهتون گفته بودم؟؟ یادتونه؟؟ تو همون مایه هاست ولی از یه بعد دیگش! ( چی گفتم ؟؟! اصلا خودمم نفهمیدم!!

خلاصه آقا من احساسات فوق العاده خوبی دارم!  

جدیدا خیلی به محیط اطرافم دقت میکنم٬ به آدما٬ به رفتارای مختلف آدما٬ حتی به رفتار متقابل پدر و مادرم! همش سعی میکنم خودمو تو جایگاه مامانم قرار بدم و با خودم میگم: اگه من جای مامان بودم چکار میکردم؟؟ (میدونم دارید تو دلتون میگین دیگه وقتشه!! ببببببببله که وقتشه!!! خودمم میدونم!!!!)    ولی خوب کجاس اون مرد سوار بر اسب سپیییییید؟؟؟!!!!!!!!!!!!!! ( میدونم الان همتون این شکلی شدید!!! ولی خوب حقیقتیه دیگه!!!) مگه نه؟؟؟  

بچه ها به نظرتون چطو میشه قبل از ازدواج تجربه کسب کرد برای یه زندگی خوب؟؟؟ هووووم؟

نظرات 2 + ارسال نظر
سانیا چهارشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 11:23 ب.ظ

عزیزم
منظورت رو نفهمیدم
تجربه ؟
منظورت از تجربه چیه ؟

ینی بشی یه همدم و یه همسر واقعی و استثنایی.
چطور میشه؟ بالاخره باید تجربه کسب کرد دیگه

سپهر پنج‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 04:37 ب.ظ http://cope13.blogsky.com

من حاظرم این تجربه رو بهت بدم!!!

:-)

ینی چی ؟؟؟؟؟!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد