*سلام...
یه سلام بی رنگ بی رنگ... نه به شما... بلکه به خودم!... به خودمی که یکم گمش کردم! یه چند وقتیه دیگه نمیتونم تو آینه خودمو ببینم! شاید کور شدم!...
سلام... یه سلام پررنگ... نه به خودم! بلکه به شما...! شمایی که همراه همیشگی حرفای دل من هستید... دلم آروم میشه وقتی میام اینجا...
سلام...
من مرجانم...! شما منو یادتون میاد؟؟؟ من که نمیشناسم این اسمو!!.. برام آشناست ولی انگار مبهمه...! گم شده! کدر شده! تار شده...
....
*ازم آرامش میخوای...ازت آرامش میخوام...! سخته چقدر زندگی بدون آرامش...!
سنگین شدی چرا انقد با من؟... این غم چیه که تمام وجود نابتو بیرنگ کرده؟ آیا حضور نزدیک من باعث این غم تو شده؟... به من بگو... دلم حرف میخواد... حرف ... حرف... تا بی نهایت فقط حرف...
*بهت اسمس دادم دیگه به من زنگ نزن!! وای که چقدر دردناک بود این جمله!... قلبم کنده شد باهاش!...
* یه روز کامل ازت خواستم تنهام بذاری... دیشب برگشتی پیشم... هنوز همه چی ساکنه والبته... ساکت...!
سکوت گاهی اوقات دردناک میشه واسم...! غمت داره دیوونم میکنه!...
*دارم فکر میکنم چقدر بده که من نمیتونم آرومت کنم! نمیتونم تکیه گاهت باشم! پس چرا هیچی نمیگی بهم؟...چرا..؟
مرجان جون خیلی مبهم نوشتی..امیدوارم مشکل مهمی نباشه...منم اپم خانومی
دعاکن عزیزم
مرسی
میام پیشت
دوباره اومدم!!
سلام عزیزم...
چی شده؟ دیدم چند وقته نیستی گفتم بیام یه سری بهت بزنم ولی فکرشو نمی کردم که با این متن مبهم روبه رو بشم ...
این دو تا آپ آخری بد جور دلمو لرزوند...
نمی دونم چی بگم ولی بیا پیشم..
سبز باشی...
مرجان خانومی؟؟؟؟
این حرفا یعنی چی؟؟؟؟
:(
غصه دارم کردی مرجان
من نمیدونم چی شده
چرا همچین تصمیمی گرفتی یا اون اس ام اس.رو دادی:(
سلام مرجان جان، خوبی؟
میفهمم حس و حالت رو، بارها و بارها این شرایط رو با تموم وجودم حس کردم.
آروم باش، صبور باش، تحمل داشته باش. فقط همین.
باور کن این شرایط گذراست مرجان، بهم اعتماد کن، باور کن، میگذره این روحیه ی آشفته و تلخ.
خیلی مواظب خودت باش.
فعلا.
سلام گلم. از نوشته ات تلخی می باره شدی مثل اون روزای من که عشقو گم کرده بودم. تو هم مسلما عشقو گم کردی که اینجوری تلخ شدی. منتظر شیرین شدن حال و احوالت می مونم. امیدوارم برف سپید خوشی ها و باران رحمت مهربونی رو سرت بباره تا دوباره اون مرجانی بشی که خودت بهتر از همه میشناسیش.
...