وای بارون جونم انققققققد دوست دارم!
کلی بهم عشق میدی وقتی می باری...
عاشقتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتم....
بچه ها نیستن( مخصوصا پرنده خانوم) دستم به نوشتن نمیره! منتظر میمونم تا بیاد...
پ.ن: امروز ینی هشت فروردین وبلاگ منم یکساله شد! آخییییییییییی بچم! (:
* مرجان خانوم بنده یه خواهشی از شما داشتم!
درس بخووووووووووووووووووووووووووووووون..! ( البته یکم خوندیاااا میدونم! اذیتت نمیکنم! ولی بازم بخون! )
آخه میدونی نور اتاقم خیلی کمه شبا واسه درس خوندن خووووب! )))):
* جناب جوجه خان هم مسافرت تشریف دارن تا آخر سیزده! ): نامرد...! ):
* امسال عید خوب بود. ولی تعطیلات بخاطر بابابزرگم نمیتونیم بریم مسافرت! )))): خیلی غم دارم! ):
* چرا اینجا مث شهر مرده ها شده؟؟ عید شده هیشکی نیس دیگه! ):