از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

حیف...!

انقد قشنگ نوشته بوددددددددددم!!! انقد رفته بودم تو حسسسسسسسسسسسس!! که یکی از دوستان ما لطف کردن و آمدند و همه را پرووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووند.............!!!!!!!!!!!!!!!!! 

حیییییف!! خیلی حییف.........!!! 

 

پ.ن: تا حالا شده احساس کنید روحتون از تنتون جدا شده واسه چند لحظه؟؟ من دیشب اینو حس کردم!!! (همینو براتون نوشته بودم که پررررررررررررید..!) 

 

پ.ن: فقط هشت روز دیگه ه ه ه ه ه  ه ه ه ه ه ه ه ه ه...!!!

نظرات 4 + ارسال نظر
سانیا یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:24 ب.ظ

ای بابا خوب سیوش می کردی دختر
یعنی چی ؟ یعنی تو خط روح و اینا
یعنی رفتی
وای مرجان چی شد
هشت روز دیگه ........از حالا مبارک...

میخواستم save کنم که رفت دیگه!!!
نه بابا!!!! تا حالا شده نانا حرف بزنه و تو بری تو فضا؟؟؟!!!

ممنوننننننننننننننننننننننننم!
بووووووووووووووووس

نسیم صبا یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:25 ب.ظ

واقعا ممنون که تولدت رو یاداوری می کنی.
بی تو شب طولانیست
لحظه ها‏‏ یخ زده از کوچه ی غم می گذرند
و کبوتر تنهاست...
بی تو خورشید به فردای دلم می میرد...
هر شبی که تو نباشی یلداست...


آآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخیییییییییییییییی من چقدر تنهام امیدوارم اینارو یک روزی برای............. بنویسم.

چرا تنها دیوونه؟؟؟
امیدوارم به اون چیزیکه درسته و صلاحته برسی دختر!
ولی نسیم خداییش یکیو پیدا کن دیگه بابا پیر شدیاااااااااااااا!!!! (-:

نانای خسته ولی عاشق همون ترنم بارون یکشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 09:18 ب.ظ

و اما یدفه خودمو تو کافینت دیدم. چه کنم دیگه عشق نی نایی دیگه.
عارضم خدمت گلنازم که تو معشوقی و عشق ورزیدن قانون عاشقی چون منه.عاشقم چون بلدی بودویی؛ چون از دویدن ابایی نداری؛ یه دونده ی موفق و قهرمان وقتی میشه قهرمان که بدونه کدوم جهت بهتره و به هدفش زودتر میرسونتش کدوم بیراهست؛ خوشحلم که عاشق توییم که هم منو هم خودتو میخوای قهرمان کنی. تجربه مثبت جمع کنیم. دیشبم که حضور خدامونو بت نشون دادم کافیه قشنگترو بهتر بش نگاه کنیم. در ضمن روزی مرجان پاکو زیبا و مهربونم تنهاست که حمیدشو تو یه متر جا ببینه. تازه یه خدا داریم ته همه ی معرفتای عالمههههههههههههههههه.
وسط این همه خوبیایی که میتونیم از زندگیمون در بیاریم چرا تنهایی و کدری اخه ماه ممممممممممممممممممممممممممممممممممممن؟
خلاصه که عزیزم شب دراز استو منو توییم بیدار بیدار گلم. در نهایت مثل همیشه: من با تو خوشم تو خوشی با دل من؛ از دست منو تو پدر غصه در اومدههههههههههههههههههههههههه. بوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس؛ دوست داشتنیه من.

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای........................!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بازم سورپرایزم کردی جوووووووووووجه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه ه!!!!!!!!!!!!!!!! الهی بگردم!
دقیقا هم در مورد همون دیشبمون نوشته بودم که پرید جوجم دیگه!! )-:
ترجیح میدم جوابتو توی دفترمون بدم عقششششششششششششششششم...!! ( دلیلشم که دیگه خودت میدونی گلم!)

سیامک سالکی دوشنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 03:04 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

همچنان: عجججججججججب ... !!!

عجب از دانشگاه دیگه؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد