از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

خوبی برای چند لحظه...!

...خطت یه طرفه شده! از خونه زنگ میزنی... پشت سر هم... نمیتونم جوابتو بدم! reject میکنمت!

پشت سرهم زنگ میزنی! نمیتونم!

تا اینکه بالاخره دلم نمیاد و میرم توی دستشویی!!!!! نخندید! من جاهای از این بدترم رفتم!!!!

...

میگی...

خیلی امشب دلم میخواس باهات حرف بزنم...

چقدر حالم خوب میشه وقتی می شنوم!

میگم: نمیتونم ولی...!

میگی عب نداره گل دختر...

چقدر بهتر میشم...

کاری نداری؟

نه عزیزم

شب بخیر...

دوست دارم....

دیگه خوب خوبم...!

انقدر احساس پشتش بود که منو هرچند واسه لحظه ای آرومم کنه...

من دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:41 ق.ظ

نظرات 6 + ارسال نظر

امیر دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ق.ظ

سلام دوست عزیز، وبلاگت عالی بود . لطفا به ما هم سری بزن

دوست تو ،امیر

راد دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:50 ق.ظ http://www.mar.blogsky.com/

سلام دوست من
وبلاگ جالبی داری
به ما هم سری بزن
http://www.mar.blogsky.com

سیامک سالکی دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:27 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام. خوبی؟
یه مدت گم و گور شده بودم اما باز برگشتم.
ماجرای جالبی بود، اصلا نخندیدم، چون کاملا درک میکنم ( به کسی نگیا ، اما طرفه منم بعضی وقتا مجبور میشه یواشکی حرف بزنه و مثل تو میره تو دستشویی ).

سلام
ممنونم
نبودی؟ کجابودی؟
آره خوب یه وقتا مجبورم دیگه!!!

فاطمه دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 05:01 ب.ظ http://daryatanhast.blogsky.com

عشق است همیشه اشتباه من و تو

با این دل مست بی گناه من و تو

ای دیر بهم رسیده زود است هنوز

تقدیر جدا نوشته راه من و تو....

سلام عزیزم...
امیدوارم خوب باشی...
فقط اومدم یه سری بهت بزنم...همین...
سبز باشی...