از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

خود را جا میگذارم...

تنها آمده ام

هیچ غریبه ای نیست

تنم را در خانه گذاشته ام

نگاهم را در خواب

لبخندم را در عکس گوشه ی آینه

زیبایی ام را هم پشت در میگذارم

تو فقط در را باز کن...

می گویی دوستت دارم

و من از زمین می رویم

مست می شوی

موج بر میدارم

شعری می نویسی

من با دهان زنی زیبا می خندم

اما

هرشب که میخوابی

تکه هایم را از میان روزهای تو جمع میکنم

و با چشمان زنی خسته به خواب می روم...!

نظرات 3 + ارسال نظر
آتیش پاره شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 06:18 ب.ظ

چه با احساس بود! کار خودت بود ننه؟!؟!

نه مادددددددددددر !(:

ما برای هم / مریم شنبه 3 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:20 ب.ظ http://mabarayeham.blogfa.com

قشنگ بود..
مرسی که سر می زنی

ممنون گل خانوم

بانو یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:38 ق.ظ http://lanuit.blogfa.com

کاش رویاهیت رنگی باشد

این خودمونیم که رویاهامونو رنگی میکنیم گلم
ینی باید رنگی باشن تا زندگیمونم قشنگ بشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد