از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

یه روز سرشار...

امروز با عطی قرار گذاشته بودیم بریم بعد از قرنی فیلم ( درباره الی...) رو ببینیم! قرارمون سینما سپیده بود! خوب به من نزدیکتر بود تا عطی. من یکم زودتر رفتم که برم دنبال سی دی فیلمهای ( علی حاتمی ) بگردم. از وقتی سانی گلم توی وبلاگش در مورد فیلمهای حاتمی نوشته بود و انقققد قشنگ و نرم وصفش کرده بود دلم نیومد نبینمش! رفتم بعد از کلی گشتن از یه جای قدیمی توی میدون انقلاب چهار تا از فیلماشو گیر آوردم( دلشدگان٬ مادر٬ کمال الملک٬ حاجی واشنگتن) البته میخواستم ( هزاردستان ) هم بگیرم که دیدم بودجه ام نمیرسه دیگه!!!! خلاصه من به تنهایی دو ساعت تمام توی انقلاب گشتم تا عطی خانوم تازه ساعت ۷ تشریف آوردن که دیگه از فیلم میلم خبری نبود!!! کلی غصه خوردیم! ولی خوب باز من چهار تا کار مثبت انجام دادم!  

جوجه طلا بهم زنگ زد همون موقع و گفت کجایی؟ گفتم : انقلاب. گفت: پس واستا بیام دنبالت. منم که از خدا خواسته گفتم: بیا عزیزم.  

چقدر دلم هواتو کرده بود بعد دو سه هفته! از دور میبینمت٬ میام میپرم تو ماشین! سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام... وای چقدر دلم میخواست بغلت کنم! دستمو میگیری و میبوسی و تمام احساساتی رو که باید بهم بدی و منتقل میکنی...  

چقدر ناز روحمو با حرفات ناز میکنی و به وجد میاری... 

چقد خوشگل شدی خانومم... 

چشات...چشات چقدر خوشگلند مرجان... 

الهی دردو بلات بخوره تو سرم ... 

واااای جوجهههههههههه..... 

میگی دستتو بذار روی دنده٬ من دستمو بذارم روش...! میگم من بلدمااااااا...  

با عشق نگام میکنی و میگی میدونم گللللللم... 

به وجد میام... 

از زمین می رویم... 

سیراب میشوم از عشق... 

یه جا کنار یه آبمیوه فروشی نگه میداری... میگم چیشد؟  

چی میخوری خانومم؟ 

هرچیکه تو بخوری... 

نه دیگههههه ! بگو... 

برام یه چیز خومشزه میخری که عاشقشم... موز انبه... 

واسه خودت آناناس میخری... 

بهم میگی: میدونی چی دوست دارم مرجان؟ 

دلم میخواد وقتی تو شدی عروس خونه ی من ٬ هروقت که من اومدم خونه برام آب آناناس درست کنی... 

منم میگم: باشه پس توام برام انبه همیشه بخراااااااااااا... 

می خندیم... 

شاد میشیم... 

سرشارم میکنی جوجه...  

از عشق 

از تنفس 

.... 

زودی سوار میشیمو منو تا نزدیکای خونه میرسونی... آخرین حرف... 

دوستت دارم  

مرسی که اومدی... 

مواظب خودت باش... 

پ.ن: این روزها دلم بی تابی میکنه... انگار منتظر یه حادثه ی خوشایند عشقیه! 

دلم دیگه دست خودم نیست... 

 

پ.ن: هرچه زودتر این فیلمهایی رو که خریدم میبینمو میام براتون میگم که احساسم چی بود نسبت بهشون... 

دوستون داررررررررررررررم...

نظرات 10 + ارسال نظر
سانی چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:56 ق.ظ http://behisani.blogfa.com/

سلام مرجان جونی
افففل شدم....بی خوابی زد به سرم اومدم اینجا ..بزار بخونم...ببینم چی نوشتی...منم آپم..سر بزن

سلام به روی ماهت خانوم طلا
مرسی

بانو چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:21 ق.ظ http://lanuit.blogfa.com

قدر این لحظات ناب رو بدن عزیز دلم.
من مطوئنم که از فیلم ها خوشت میاد

ممنون نازکم
چقدر گلی
بووووس
بوووووووس

محمد مزده چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 12:46 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

یه چیز بین داستان و واقعیت
مثل نوشته های خودتون که الان واقعیته و به چشم به هم زدن خاطره و داستان میشه !
مثل همین لحظه های ناب ...
گول کلماتی که به کار می برم رو نخورین ، اکثرش نماد هستند
مثل چاقوی دسته کوتاه ، مثل کشتن
مثل رقصیدن
مثل عشق
می ترسم مستقیم به چیزی اشاره کنم !

چرا ترس؟؟
چرا مستقیم صحبت نمیکنید؟

ققنوس چهارشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:51 ب.ظ

چقدر جالب و دوست داشتنی بود! ایشالا همیشه روزاتون دوست داشتنی باشه!

وااااااای مرسیییییییییییییییییییییییییییییییی دوست جووووووووووووووووووووووووووون

سانیا پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:50 ق.ظ http://banuye.blogsky.com/

سلااااااااااااااااااااااااام مرجان خوشگل خودم
ای جان گلم معلومه که دلت دست خودت نیست دیگه خانوم
امیدوارم اون اتفاق خوشایند که منتظرشی زودتر بیفته
مرجان خانوم خودمی دیگه دوست دارم تو اووووووووووووووووووج خوشبختی ببینمت همیشه عزیزم

امیدوارم از فیلما خوشت بیاد
می بوسمت نازم

مرسی که هستی با من خانوم گل
خوشبختی توام آرزوی منه
منم بی تابانه منتظر هفته ی دیگه ام سانیا!!

فاطمه پنج‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ب.ظ http://daryatanhast.blogsky.com

سلام...
خدایا این روزا بچه شدم، هوای بزرگیمو داشته باش.....

آپم..خوشحال میشم بهم سر بزنی...
سبز باشی...
[گل]

چند وقته به ما سر نمی زنی؟مرجان جونم...

سلاااااام خانوم خانوما
من همیشه یاد شمام گلم
حتما میام پیشت نازم

سیامک سالکی جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 05:00 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام، بعد از یه مدت گم و گور شدن، بازم اومدم ...

سلام
خوش اومدید...

محمد مزده جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:52 ب.ظ

بعضی واقعیت ها رو نمیشه مستقیم بهشون اشاره کرد چون ما رو خراب می کنند ...

نازنین شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 03:36 ب.ظ http://mrmemories90.blogfa.com

سر بزن

پیدات نمیکنم خانوم! اشتباه نوشتی آدرستو!

آتیش پاره شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ب.ظ

مرسی خاطرات عشقولانه!! :دی
فیلمو ول کن بیا از اینا تعریف کن!!!! :دی :دی
امیدوارم همیشه شاد باشی عزیزم*:

ای جااااااااااااان مرسی خانوم خوشگله
چچچچچچچچشم
بووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد