امنیت...
امنیت...
امنیت...
حسی که مدام به من القا میکنی...خوب میدونی که یه زن به اولین چیزیکه احتیاج داره حس امنیته...
اشکام باز داره میریزه...( به قول خودت مرواریدهام ) باز دلم بی تابی میکنه...
میگم دارم میرم جوجه... دارم میرم...
( زنگ ها به صدا در آمده اند ) این جمله اخیرا توی ذهنم می چرخه...
کار داری به شدت...
سرت خیلی شلوغه...
ولی منو رها نمیکنی... میگم برو به کارت برس میگی الانم دارم همین کارو میکنم! تویی تمام کار و زندگی من...!
بازم مرواریدام میریزه...
نمیدونم چرا بند نمیاد؟!
مدام امنیت... قربون صدقه... آرامش...
چقدر دلم هوای نزدیکی میخواد... چقدر زندگی خوبه... چقدر آسمونم زیباست...
پ.ن: کمه فرصت دیدار تو این عالم مستی / میخوام با تو بخندم به زمونه٬ به هستی...
پ.ن: نگاه میکنم٬نمیبینم٬چشم منو هوای تو پر کرده... گوش میکنم٬ نمیشنوم٬گوش منو هوای تو پرکرده...
پ.ن: سر به روی شانه های مهربانت میگذارم٬ عقده ی دل می گشاید گریه ی بی اختیارم...
شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم...
بازممممممممم افففل شدم...من دیگه جایزه می خوام!همش من اولماااا1
مرجانم سلام...تو از من نازتریییی!خیلی خوشحالم کردی که اومدی و بهم سر زدی....حتماًالان میرمو بیو گرافیو (به قوله اصفهونیا :می جورم و می خونم)ممنون!امیدوارم زودتر تمامه دلتنگیای همه ی عاشقیا تموم بشه و نادرترین موجودیت...شایدم یک تهی و نال....
جایزه هم میدم بههههههههههت
یه بوس خومشزه..! بووووووووووووووووس
مرسی گللللللللم
مواظب خودتو بهی ت باش نازم
خدا رو شکر می کنم که حال مرجانم خوبه
که دلش امنه
که قلبش گرمه
چه قدر پی نوشت دومت رو دوست دارم...یه مدت مدام گوش می دادمش....
خانوم گلم دوست دارم
قربون همه ی این سکوتت سانیا ی نازم
خیلی آرومی خیلی
سلام مرجان جونم
پس دارین اسباب کشی می کنین ؟ آها بعدش فکر کنم با اسباب کشی از جوجت دور می شی نه؟ اشکال نداره دلاتون به هم نزدیکه همین کافیه هیچ فاصله ای نمی تونه این نزدیکی رو از بین ببره
سلام گل خانوم
آره عزیزم))):
دلم تنگه خیلی
مرسی مریم جان
دلت گرم و سدت خوش باد
وای مرسی نازم مرسی