از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

مرسی جوجه.

دیشب نور بود که از گوشیم بیرون میومد جوجه... دیشب واژه واژه عشق بود احساس بود که از گرمای صدات بیرون میومدجوجه...

پنجره باز بود نسیم خنکی میومد من تو جام بودم دلم میخواست خودمو تو آغوشت بندازم دوست داشتم خودمو قایم کنم بین دستای مهربون و مردونت... دیشب سرد سرد بود ولی تو دلم آتیش میبارید... حرفات گرمم میکرد مثل خورشید... مثل خورشید که با سخاوت تمام همه ی زمینو در آغوش میگیره توام منو تو گرمای آغوشت ذوب میکردی... اصلا من مهلت حرف زدن پیدا نمیکردم... داشتی سیرابم میکردی... سیراب از عشق از تنفس...

میگی مرجان می پرستمت... نمیتونم بدون تو...

و همین برای قلب بیقرارم یه کوه آرامشه... آرامشی از جنس نور از جنس لطیف عشق...

امروز برای اولین بار روزه گرفتم! البته بدون سحری. صبح زنگ زدی. هنوز تو رختخوابم! میگی پاشو جوجوی خواب آلوی ممممن... پاشو ظهره...

بعدش که میفهمی من بدون سحری روزه گرفتم کلی دعوام میکنی )): میگی اگه ایندفه بگیری میام بوست میکنم تا روزت باطل شه! ((:

وای جوجه مرسی مرسی از همه ی آرامشت...

نظرات 11 + ارسال نظر
مانی شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:31 ب.ظ http://maniyeman.blogsky.com

سلام خانوم پر احساس......چه شبه قشنگی و پشت سر گذاشتی کاش ما هم از این شبها داشتیم...خیلی قشنگ بود

سلام
ایشالا هممون این لحظه هارو تجربه کنیم دوست من

هادی شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ب.ظ http://Autobloghadi@yahoo.com

سلام عزیز
بگذار تا شیطنت عشق.چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید..

بانو شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:43 ب.ظ http://lanuit.blogfa.com

خوشحالم که عاشقی و آروم.

مرسی از حضور گرمت عزیزم

سیامک سالکی شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:46 ب.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام علیکم.
انشاالله خدا شما دوتا و تموم عاشقای دنیا رو واسه هم نگه داره و به هم برسونه، کمکمون کنه تا آخر عمر قدر همدیگرو بدونیم و به پای هم پیر بشیمو از همدیگه سیر نشیم.
واسه منو و جوجومم دعا کن که زودتر به هم برسیم، این دوری بدجوری داره آزارم میده، من تو یه شهر و جوجو تو یه شهره دیگه...

زیاد نمیتونم صحبت کنم، خانم پرستار دعوام میکنه، آخه تو بیمارستان سوختگی ام، دیشب باکم منفجر شد!!!!!!!!!
فعلا.

سلام آقای آتیش گرفته!!!
از آقای عجب تبدیل شدی به آتیش گرفته!!!(:
ایششششالا
بابا غصه نخور
خدابزرگه
مرسی از دعای قشنگت
معلوم شد دوتاتون دانشجوییدو تو دانشگاه باهم آشنا شدیداااااا ((((:

ما برای هم / مریم شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 06:03 ب.ظ http://mabarayeham.blogfa.com

سلام مرجان جونم
مرسی که تنهام نذاشتی و بهم سر می زدی
اخ جون چقد شادی
خدا رو شکر انشاالله که بخیر و خوشی باشه

سلام عزیزم
سلام مریم جونم
ممنون که اومدی گل خانوم

aziz شنبه 7 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:01 ب.ظ http://www.karabag.blogsky.com

شما رو با ناماز نو زنده شدم لینک کردم منو با نام قتل عام قره باغ لینک کنید.

سیامک سالکی یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 02:33 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام علیکم.
دیدی اشتباه کردی، نه من دانشجو ام نه جوجو، قصه ی عاشق شدن من و جوجو اونقدر عجیب و تازه ست و پر ماجرا که هر کی بشنوه شاخ درمیاره.

دارن میبرنم اتاق عمل، یه عمل پیوند پوست دارم !!!
فعلا.

سلاملیکم
جدا؟؟
پس میخوام بدونمااااااااا
وای خدای من
امیدوارم یه عمل خوب داشته باشی پس!! (((:

زهرا یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:53 ق.ظ

سلام مرجان جون.
جوجوی تو هم مثل مجید منه واسه همین هم واژه واژه ی حرفاتو میفهمم. می دونم اون لحظه چه احساسی داشتی. سربلند و شاد باشی. عاشق بمون همیشه ولی در کنارش عاقل هم بمون. راستی من زهرای برف و بارونم هااااااااااااااا:)))))))))) روزه ات هم قبول باشه دعا بادت نره.

سلام زهرای برف و بارون مممممن
ایشالا خوشبختیتو ببینم عزیزم
مرسییییییی

سانیا یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 11:22 ق.ظ http://banuye.blogsky.com/

مرسی جوجه که این جوجوی ناز ما رو سرشار از آرامش و عشق و نور می کنی
دختر بی سحری روزه گرفتی چرا ؟ من که دستم بهت نمی رسه چه کار کنم
بگو جوجه به جای منم پوستت رو بکنه دیگه از این کارا نکنی :)

ای جااااااانم
جوجه دیگه امروز نذاشت روزه بگیرم سانی!

محمد مزده یکشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:38 ب.ظ http://foulex.blogsky.com

سلام دوست من
خوشحالم که آروم شدی
امیدوارم همیشه عاشق باشی
به روز شدم
سر بزنی خوشحال میشم
روزگار خوبی داشته باشی

سلام دوست جون
ممنون از لطفت
حتتتما میام پیشت

جوجو دوشنبه 9 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:28 ق.ظ http://alahman.blogfa.com

سلام رجان جونم..خیلی خوشحالم که جوجه تو هم مثل اقایی من خوبه..مرجان جون من برای تو و تو برای من دعا کن که تا اخرش این جوری باشیم و عاقبت به خیربشیم

سلام خانومی
چچچچچشم گل خانوم
حتتتما دعا میکنم اگه قابل باشم
توام منو یادت نره نازنین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد