نوشته های خانوم دختر عمه جون...!

 سلااااااااام دوست جونااااااااام 

امروز دختر عمه جونم اومده خونمون که مرجان تنها نباشه! 

یکم خواست براتون بنویسه دوست جونام 

از اینجا به بعد ایشون صحبت میکنن باهاتون... 

سلام من دختر عمه ی  مرجانم. 

امروز اومدم خونشون . تا حالا جایی نرفتیم اما قراره همه جا بریم .

بعداز ظهر قراره بریم بیرون. بعداز شامم میریم پارک.

منو مرجان خیلی با هم خوبیم  البته بیشتر شبیه هم هستیم بیشتر زندگیمون مثل هم هست .

من خواهر بزرگتر ندارم  مری هم خواهر کوچیکتر  نداره و مثل دو خواهر برای هم هستیم..

بیشتر جاها با هم بودیم .

من 17 سالمه. رشتم تجربیه . من میام تو وبلاگش دوست داشتید نظر بدیدمنم همیشه می خونم.امروز اومدم گفتم  که یکم  بنویسم . ممنون ...خدافظ. 

پ.ن: منم حالا!! دوست جونام کلی حرف دارماااا... میام هممممشو میگم براتووون 

دوستون دارم  

بااااای