چند شب بود خواب زیبایی می دیدم. یه خواب نازک و نرم... یه خواب مث روح لطیف و بی گناه بچه ها...
خوابم خیلی معصومانه بود ولی انگار تهش یه چیزی سخت آزارم می داد! انگار اون دور دورا یه دخترک مظلوم و ناز که یه لباس سفید پوشیده بود و کلی گل رو تنش بود برام دست تکون می داد...
من اون دخترک کوچولو رو می شناختم... من دیده بودمش...بارها... توبیداری حتی!...
من باهاش بزرگ شده بودم...
اون دخترک اما میل به رفتن داشت!...
احساس میکردم ته این خواب شیرین یه چیزی روحمو میکشه و با خودش می بره! احساس میکردم با رفتن این دختر کوچولو نیمی از کالبد من هم باهاش میره!
اما تو چشای دخترک یه برقی بود. یه برقی که من تابه حال هیچ جا لمسش نکرده بودم! لبخندی که روی صورت معصومش پهن شده بود دل آدم رو ناز میکرد!
خیلی مهربون بود دخترک قصه ی من... انقد دوسش داشتم که دلم میخواست هیچوقت دیگه از خواب بیدار نشم!
پشت سرش طلوع خورشیدو می دیدم. من حتی از صداش ستاره هارو می چیدم...! میگفت: باید برم... خورشید منتظرمه... آسمون بی تابی میکنه... اونطرف یه جای دور ... یه کسی منتظرمه... یکی که جنس صداش دوسال پیش روحمو نوازش کرد... اون دوساله پشت این خورشید بزرگ منتظرمه... اون برام یه کلبه ساخته پشت این ستاره ها... یه دنیا... قد همین آسمونم دوستم داره...
باید برم...
من ولی دلم غنج می رفت برای بودنش... برای موندنش...
اما اون باید می رفت... می رفت تا ستاره ها براش جشن بگیرن... آخه میخواست عروس بشه! میخواست زیباترین عروس آسمون بشه... ستاره ها منتظرش بودن...
چشام پر از اشک شدن ولی با لبخند بدرقه ش کردمو بهش گفتم: " عروس آسمون ها دوستت دارم خیلی زیاد... آرزو میکنم زود زود به معشوقت برسی...فراموش نکن یه شب اومدی تو خوابم...من سالهاست تو رو میشناسم..."
" برات آرزوی خوشبختی دارم..."
پ.ن: یه کم سمبولیک بود نوشتم! این همون نوشته ای بود که گفتم به مناسبت عروس شدن عشقمه... کسیکه ذره ذره ی وجودم لمسش میکنه...
دوست دارم بهترین من... خوشبختیت آرزوی منه فرزانه ی گلم...
یک نفر زیر درخت
گوشه ی گمشده ی خوابش را
روی پیشانی آن دخترک شش ساله
که تنش مهتاب است
و سرش مروارید
باز پیدا می کرد.
/از کتاب نازگل/امیرحسین قادری
تو کامنتت نوشتم چیکار کنی تا زبون اجق وجقه به زبون وطنی تبدیل بشه! :دی
منم امیدوارم خوشبخت شه! *:
سلام وب زیبایی داری به ما هم یه سر بزن
سام نلیکم.
خوبی؟
چه خبرا؟ خوش میگذره انشاالله؟
نماز و روزه هات قبول.
یادداشت خیلی قشنگی بود، اونطورم که میگی آنچنان سمبولیک نبود (منظورم اینه که پیاز داغ ادبیاتیش زیاد نبود) خلاصه اینکه روان بود و حسابی به دلم نشست، بازم اینطوری بنویس.
مبارک باشه، انشاالله خوشبخت بشه، انشاالله همه ی عاشقای دنیا به هم برسن و خوشبخت بشن.
فعلا.
سلام
وااای آره همه چی خوبه ! عالیه!
نماز روزه های شماهم قبول دوست من
حالا دلمونشکن دیگه ه ه ه! )):
مرسی
مرسی از دعای خوبت
سلام دوست عزیز من مریم هستم تصمیم گرفتم یه وبلاگ داشته باشم و اونو تقدیم کنم به عشقم تا خوشحالش کنم.از شما و دوستای مهربونتون می خوام تا بهم کمک کنین.و با نظرای قشنگتون باعث بشید که وبلاگم بهتر بشه.راستی اگه به تبادل لینک راضی هستی حتما بهم خبر بده.ممنونم.
سلام مرجان جونم
خوفی؟ جوجه ات خوفه؟ دلم برات تنگ شده بود گفتم بیام بهت سر بزنم. مواظب دل بلوریت باش گلی خانم. سربلند و شاد باشی. راستی مجید برادر شوهر مامان رهام نمیشه فقط عموی رهامه. گرفتی چی شد؟
سلام به روی ماهت خااانوم
همه خوبیم نازم مرسی
قربونت برم
هاااا؟ چقده سخته هااا!... (:
چه متن خوشگلی نوشتی برای دوستت
خوش به حالش که دوست خوبی مثل تو داره
ایشالله خوشبخت و عاقبت به خیر بشه
و شما عزیزم
ایشالا خوشبخت بشه
خواب خوب دیدن از اون دسته آرزو هاییه که برای رسیدن بهش کاری از دستمون بر نمی آد
آرزو می کنم همیشه خواب هاتون خوب باشه
ممنو ن دوست گرامی من
خوشبخت بشه ان شاالله.