از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

بوسه...ذرت...کباب...ولی عشق...!

 چه می‌گذرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است
چه می‌گذرد در خیالم
که قل‌قل‌ نور از رگ‌هایم به گوش می‌رسد
چه می‌گذرد در سرم
که جرجر توفان بند شده در گلویم می‌لرزد
سراسر نام‌ها را گشته‌ام
و نام تو را پنهان کرده‌ام
می‌دانم شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
توفان‌هایی سر چهارراه‌ها ایستاده‌اند و
انتظار مرا می‌کشند
و من به زورق نامت محتاجم
آفتاب را به سمت خانه‌ی تو گیج کرده‌ام
گل آفتابگردان وان‌گوک!
حضور تو چون شمعی ته دره کافی است
که مثل پلنگی به دامن زندگی دراُفتم
قرص ماه حل شده در آسمان
چه می‌گذرد در کتابم
که درختان بریده برمی‌خیزند
کاغذ می‌شوند
تا از تو سخن بگویم ...

 

و آغوشت اندک جایی برای زیستن...  

اندک جایی برای مردن و گریز از شهر که با هزار انگشت به وقاحت پاکی آسمان را متهم میکنند...!  

... نمیدونم چرا بیخودی دلم میگیره! این ببعی دلم باز داره بیخود بهونه میاره!

آخه ببعی من که خوبم تو چرا بدی؟!!

...

پنجشنبه یه روز رویایی بود! واقعا احساس میکردم دلم میخواد زمان وایسه و منو جوجه بمونیم واسه همیشه! 

احساس جداشدن و رفتن به خونه منو یاد شعر شمس مینداخت... که میگه: ازتو جداشدم چون برگی از درخت! درد کنده شدن با من است...! 

بوسه بارون میشدم... انگار با روحم داشت خاله بازی میکرد!   

ذرت...کباب..و عشق... 

به چیزی که میخواستم رسیدم! به چیزی که توقلبم بود رسیدم! همون عشق نابی که دیگه رفته بود قاتی خاطره ها... 

جوجه منو رسوند به چیزایی که میخواستم. تو ماهی... عشقی... 

با عشق هرچی که اون روز اراده کردمو برام میخرید! (: فقط کافی بود من لب تر میکردم! (: 

چقدر عشق بهم دادی جوجه... یه دفه حرفات به سمت روحم هجوم می آوردو منو شکست میداد! 

روحم ناز میشد. ملایم... ناز... بوسه...خواب... 

در عین حالی که جسممو تغذیه میکردی و چیزای خوشمزه بهش میدادی روحمم تغذیه میکردی تا هیچ کمبودی حس نکنم! 

وای جوجه چقدر به بوی تو احتیاج دارم!... هیچ کجا بوی تو رو حس نمیکنم! همه گم شدن برای چشمای من... 

... بوی تو بوی دستهای خداست که گلهایش را کاشته به خانه ی خود می رود... 

 

پ.ن: جوجو خانومی نمیتونم برات نظر بذارم چرا؟! 

پ.ن: یه چند وقتی دلم سکوت میخواد و آرامش...با حرف زیاد نمیتونم ارتباط برقرار کنم...

نظرات 8 + ارسال نظر
کویر کلیک دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ق.ظ http://www.savinclick.com/page-customer_signup.php;refer=ZnVuYm9



شما با عضویت در این سیستم به کسب در آمد خواهید پرداخت

این سیستم یک موقعیت عالی برای کسانی که وبلاگ یا سایت دارند
تنها کاری که شما باید انجام دهید پس از عضویت یک بنر را انتخاب کرده و در قالب وبلاگ خود قرار دهید
سیستم تبلیغاتی کویر کلیک یک سیستم کسب درآمد بر پایه کلیک می باشد و شما وبمسترهای عزیز با عضویت در این سیستم می توانید به کسب درآمد بپردازید



برخی از مزایای این سیستم عبارتند از :



◄پرداخت مبلغ مناسب بابت هر کلیک



◄ مجهز به سیستم زیر مجموعه گیری



◄ اهدای 100 تومان جایزه بایت معرفی هر عضو



◄ پرداخت مبلغ 50 ریال بایت هر کلیک زیر مجموعه شما



◄ قابلیت دریافت هر نمونه تبلیغ بدون محدودیت



◄ پشتیبانی دائمی و بدون وقفه اعضاء



◄ امکان نمایش بنر شما در روز,تعداد کلیک و مقدار درآمد کسب شده



◄نمایش درامد کسب شده توسط زیر مجموعه ها



تعرفه تبلیغات



◄ بنر 60*468 هر کلیک 300 ریال



◄ بنر 120*240 هر کلیک 300 ریال



◄ تبلیغات متنی هر کلیک 150 ریال



زمان پرداخت



◄ رسیدن مبلغ کارکرد به 15000 تومان



◄ زمان پرداخت بدون محدودیت می باشد و پس از درخواست شما در مدت زمان 24 تا 48 ساعت واریز می گردد.

برای عضویت به لینک زیر مراجعه کنید
!حتما عضو شوید

http://www.savinclick.com/page-customer_signup.php;refer=ZnVuYm95cw

زهرا دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:18 ب.ظ

امیدوارم که هر روزت با عشق جوجه بگذره. امیدوارم منم مثل تو بتونم اینقدر زیاد با مجید موشی بگذرونم ولی چه کنم که اون یه شهر دیگه است و من یه شهر دیگه. سربلند و پر از عشق باشی گلک :-)

ققنوس دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 12:48 ب.ظ http://9farzad9.wordpress.com

ازتو جداشدم چون برگی از درخت! درد کنده شدن با من است...!

اینو نشنیده بودم! خوشمان آمد!

پرنده خانوم دوشنبه 18 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:46 ب.ظ

سلام مرجان خانومی:*
خداروشکر که بهت خوش گذشته
ایشالا که همیشه قلبتون پر از عشق باشه
خبر جدید ی نیست مرجان؟
منظورم از مامان و جوجه و مامانش؟
مواظب خودت باش گلم:*
بووووووووووس:*

سیامک سالکی سه‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:54 ق.ظ http://tighoabrisham.blogsky.com

سلام، خوبی؟

جه شعر قشنگی، چه حس قشنگی، چه حرفهای قشنگی، چه روز قشنگی، چه عشق قشنگی...
دیگه چی بگم؟
فقط بدون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوشحالم مرغ عشقهای دوست داشتنی...

جوجو چهارشنبه 20 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:32 ب.ظ http://alahman.blogfa.com

ای جانم...مرجان جون حسابی عرفانی شدی ها.....عزیزم سخت نگرووخودت رواذیت نکن..کاملا از نوشته هات معلومه که حس نداری و دوست داری تو سکوت باشی..مواظب خودت باشم گل خانوم....نمیدونم چرا نمیتونی واسم نظر بذاری..من خودم الان امتحان کردم شد..بازم اپم

سانیا پنج‌شنبه 21 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 04:37 ب.ظ http://banuye.blogsky.com/

مرجان جون من کامنت گذاشته بودم برات الان می بینم نیست :(
حالت خوبه گلم؟ عزیزم یه خبر از خودت بده جوجه خوبه؟

مهشید پنج‌شنبه 28 آبان‌ماه سال 1388 ساعت 02:06 ب.ظ

سلام مرجان خانم...... خوبی؟؟؟؟؟ جوجه خوبه؟؟؟ واقعا عالی نوشتی.

سلام قربون قدت!
مرسی ناز من
جوجه هم بد نیس
ای خوبه سلام میرسونه مهربونم
بوووووووووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد