از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

تو بهترینی...

... 

نفسم تو نفسهامون...  

هوای خوب عشقبازی 

به آتیش تو می سوزم... 

منو با بوسه می سازی... 

منو با بوسه می سازی... 

... 

تو عشقی جوجه! میدونستی؟! عشششششششششششششششق...! 

امروز با نفسک رفتیم دربند. قشنگترین دربند زندگیم بود! 

اشک... بوسه ... بارون... بوسه بارون میشم باز... نوازش... عشق ناااااب...!  

آغوش تو... گرمای نفست... 

روحمو قلقلک داد... 

پ.ن: تو بهترینی...

نظرات 3 + ارسال نظر
پرنده خانوم سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:29 ب.ظ

مرجااااااان خانومییییی
خیلی خوشحااااااااااال شدمممممممممم
خدایا شکرت
دیوووووووونه
چرا ادمو نگران میکنی آخه:دی
بوووووووووووووووس
ایشالا همیشه اینقدر خوشحال و عاشق باشید
و هر وقت میام وبلاگت ببینم پر از خوشی و سرزندگیه
بووووووووووووووس:*
راستی؟
عکس چی شد مرجان؟:دی
اگه فکر کردی یادم میره باید بگم
نههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

زهرا چهارشنبه 16 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:18 ق.ظ

سلام به مرجان گلک خودم و جوجه ی خوبش

خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟ عاشقید؟

چه روز خوبی داشتین! امیدوارم همیشه از این روزایی که پر از عشقن تو زندگیتون داشته باشید.

با یه دنیا آرزوی عشق و محبت، سربلند و شادی از طرف من و مجیدم. :))

نقاب پنج‌شنبه 17 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:11 ب.ظ http://ps-neghab.blogsky.com/

سلام مرجان...

چه شعری خوشگلی بود...... ناب بود اما تاب ناک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد