از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

قلب کوچولوی مهربونم غصه نخور٬ بهار میاد...

یکم سردم میشه... میرم کنار شوفاژ...

دلم میخواد یه اختراع کنم! 

 یه اختراع خوشمزه!  

میرم شیر رو از تو یخچال برمیدارم دلم یه شیر قهوه شکلات میخواد! خوشم میاد! جدیده! اسمشو تو هیچ کافی شاپی ندیدم! همین تازگیش قبل از این که درستش کنم بهم مزه میده!...اووووم ... میچسبه!  

یه لیوان گنده شیر قهوه شکلات داغ داغ میخورم... واااای چقد خوب میتونم مزه مزش کنم زیر زبونم! اوهوم. مزه ی... مزه ی عشق تو رو میده... باورت میشه یه لیوان شیر قهوه شکلات به خوشمزگیه عشق توعه!

حالا دلم یکم هم موزیک میخواد! نه از اون موزیک هایی که جدید باشه ها! نه! همون موسیقی و شعرایی که وقتی ده ساله بودم گوش میدادم و فک میکردم عشق چقدر خوش صداست...! چقد موقر و مومنه!... چقد نرمه!...

حالا دارم لمسش میکنم دارم میبینمش... دارم کنارش راه میرم... بعضی وقتها که سردم میشه بغلم میکنه... بعضی وقتها که بارون میاد من کنارشم ولی هیچوقت دلم نخواسته چتر بگیرم روی سرمون! آخه زاویه ی دیدم رو کور میکنه! دلم میخواد وقتی بارون میاد سرمو بگیرم بالا و چشامو ببندمو جییییییغ بزنم! جیغ بزنمو هرچیکه دوس دارم بگم! هرچی...مثلا بگم من دلم یه عروسک تپلو میخواد! من دلم میخواد لباس عروس بپوشم بعد بیام با هم بریم کوه! یا یه کفش پاشنه دار تق تقی بپوشم بعد برم دانشگاه! بعد همه به من نگاه کنن! منم به همشون لبخند بزنم! ...  

من دلم یکمم ذرت میخواد با سس فراوون! یکمم کباب با عشق!  

یا شایدم کباب با تو! 

 یا شایدم عشق با تو!...

وای چقد شیرینه نو شدن... من دلم میخواد نو شم! انقد نو شم که تنم بوی نویی بگیره! مث بوی لباسایی که عید میخری!

یه وقتا دلم میخواد خواننده شم برم تو حموم بعدش فک کنم سلن دیونم و هی بزنم زیر آواز و هی بخندمو هی آب بازی کنمو هی خوشمزه بازی در بیارم و با هم بخندیم! 

 دلم یه آقا خرسه ی گننننده میخواد! هم قد خودم تا شبا باهاش دست بخلی کنمو بخوابم! هی نازش کنم... هی بوسش کنم...

دلم میخواد برم پیش عشایر های خلخال! دیدینشون؟ محشرند!... دلم میخواد مث دخترای عشایری یه دامن بلند چین چینی بپوشم و لپام سرخ باشه و. بعدش همون آقا پسره ای که عاشق چشمای من شده هی نگام کنه و منم هی بیشتر سرخ شم و براش ناز کنمو لبخند بزنم و اونم دلش آب شه! دلم سادگی عشایرگونه میخواد!  

 دلم فیلم بنجامین میخواد! میخوام مث بنجامین باتن وارونه متولد شم! دلم پیری بنجامینو میخواد!

شاید الان دلم دلش بخواد بریم با هم یه کیک خومشزه درست کنیم! از همون کیکهایی که پرنده خانومی درست میکنه! بعدشم یه تیکشو بذارم توی یه ظرف و بیارم برای تو! بعد توهی یه قاچ از کیکه بخوری یه بوسم کنی هی بخوری هی بوسم کنی! چقد خوشمزه میشه ها! نه؟! مث قلب تو که خیلی خوشمزست!...

میدونی؟ قلبم بعضی وقتا میخواد یه شلوار چسب با یه بلوز گل گلی بپوشه بعدش بره بیرون! بعد هی هرکی رو دید بهش بگه سلام صبح بخیر...! دلم میخواد کللللی دوست پیدا کنم!... نه از اون دوستای بد! از اون خوباش که قلبتو ذوب کنن!

یه موقعهایی دلم میخواد عینک بزنم بعد مث خانوم دکترهای مهربون قلبمو معاینه کنم! ببینم چرا گرفته؟! چرا هی اشک میریزه لباسمو خیس میکنه! میخوام بهش بگم شاد باش قلب مهربوننننننننننننم شاد بااااااااااااااش! ببین تو چقدر چیزای خوب خوب داری! ببین چقدا هستن که تو رو دوس دارن! ببین یه قلب مهربون کنار توعه... یه قلب مهربون که همیشه ساپورتت میکنه... همیشه دست میکشه رو سرتو نازت میکنه و هرشب با عشق خوابت میکنه. همش بهت میگه که چقد دوستت داره! اون آدم بدارو ولشون کنه بابا! اونا باید تو قصه باشن تا خوبی و معصومیت تو معلوم شه دیگه! مگه نه قلب کوچولوی من؟! پس بیا دستتو بده به من تا با هم برقصیم... بیا...

نظرات 6 + ارسال نظر
پرنده خانوم چهارشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:53 ب.ظ

الهیییییییی
مرجان جونی خیلی نرم و لطیف نوشته بودی عزیزم:*:*:*
پرواز کردم:*
متنت پر بود از شیطونتای شیرین و دلنشین:*
قربون اون قلب مهربونت برم مننننننننننننننن:*
-----
ایممممممم
اون اختراعت هم خیلی خوشمزززززززززززززززه به نظر میاااااااااااد
باید امتحانش کنم:دی
-----
مرجانی میگما بیا یه قنادی بزنیم باهم
من میشم آشپز تو هم بازاریاب
بعد هی بیا تبلیغات کن واسه قنادیمون:دی
تازشم تو میتونی در اوقات فراغت به غیر از بازاریابی بیای از این اختراعات خوشمزه.ت درست کنی سرو کنی واسه مشتریامون:دی
تازه ترشم، اسمشم میذاریم کافه قنادی مرجان پرنده یا پرنده ی مرجانی
:)))))))))))))))))))))))
خوب بید؟:دی
-----
مرجان جون
من به یه نکته هم پی بردم
کباب خیلی دوست داری عزیزم، نه؟
آخه اسم تنها غدایی که تا حالا چند بار توی پست.هات دیدم کبابه:دی
پرنده ی باهوشیم نه؟!
نهههههههههههه غلااااااااااااااااااااام؟
:))))))))))))))))

محدثه پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 04:47 ب.ظ http://rayeheyedoost.blogsky.com

با اجازه ات این نوشته ات رو لینک کردم !:)
آخه احساساتت خیلی خوبن....:">

فاطمه پنج‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 09:03 ب.ظ http://daryatanhast.blogsky.com/

زیبا نوشته بودی مرجان عزیز...
خیلی زیبا...مثه قلب مهربون خودت...
سبز باشی...

[ بدون نام ] جمعه 21 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:46 ق.ظ

کباب و بارون و عشق و ذرت و اقا خرسه که سهلههه؛ بگو دنیارو میخوام؛ بگو جونت رو میخوام؛
میذارررررررم.
میذارم چون تو بهترینی.
تو دنیای منم که بهترین فقط یکیه.
پس مرجان من تو لایق بهترینی.
راستی قول میدم به زودی زود نو بکنمت. نو می کنم خودمو خودتو زندگیمونو

سلاااااااااااااااااام... بابا جوجه غافلگیر میکنیاااااا (:
یه خبری یه چیزی...!
قربون همه ی مهربونیات عسیسسسسسسسسسسسسسم...
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس
من میخوام که با تو فقط نو بشم...

محسن شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 06:42 ب.ظ http://www.moh3n199.blogfa.com

شششلام خیلی لذت بردم ممنون

پرنده خانوم یکشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:11 ق.ظ

احوال خانوم خانوما؟
خوبی؟
در چه حالی؟ موفق شدی عکس بذاری؟
:*

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد