از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

از نو زنده شدم

وقتی که به جز عشق هیچ چیز برایمان باقی نمانده باشد برای نخستین بار آگاه می شویم که فقط عشق کافی است.

موفقیت در قدم اول...

دوس جونااااااااااااااااااااااااا جوجه گفت به بابایییییییییییییییش...!! 

هوراااااااااااااااااااااااااااا... 

وای چه بابایی خوبی داره ه ه ه ه ه...! میخوام بوسش کنم!... (: 

کلی صحبت کرده باهاش و بابا هم گفته باشه پسر گلم اگه تصمیمتو گرفتی من حرفی ندارم فقط یکم مهلت بده کاروبار من درست شه... 

این اولین مانع بود! فک کنم مانع اصلی مامانشه! نمیدونم چرا؟!!  

وای خدای من... کمکم کن... دوست جونام منو یادتون نره... 

بازم میام...  

پ.ن: این چند وقته احتمالا زودزود میام چون میخوام همه ی احساساتمو بنویسم... 

پ.ن: نمیتونم بهش انرژی بدم! نمیدونم چمه...!

تو آمدی ز سرزمین نورها...

نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود 

چگونه سایه ی سیاه و سرکشم اسیر دست آفتاب می شود 

نگاه کن تمام هستی ام خراب می شود 

شراره ای مرا به کام میکشد 

به اوج می برد 

مرا به دام میکشد... 

نگاه کن تمام آسمان من پر از شهاب می شود 

پر از شهاب می شود ...

تو آمدی 

تو آمدی زدورها 

ز سرزمین ابرها 

ز سرزمین نورها 

نشانده ای مرا به زورقی ز اوج ها 

ز ابرها و نورها... 

مرا ببر 

مراببر امید دلنواز من... 

بر به شهر شعرها و شورها... 

به راه پر ستاره میکشانی ام  

فراتر از ستاره می نشانی ام... 

نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود... 

چگونه سایه ی سیاه و سرکشم اسیر دست آفتاب می شود... 

 

پ.ن: احساسات گنگی دارم... خوشحالم در عین حال غم تمام وجودمو گرفته...! 

فقط سکوت میخواهم... سکوت... سکوت...

قدم اول...

سلام همراهان همیشگی من... 

فقط اومدم یه چیز بگم...  

جوجه گفته امروز میرم مغازه باباو بهش میگم...!!!!  

من میترسسسسسسسم...! 

دعا یادتون نره ه ه ه ه .... 

 

پ.ن: امروز به خاطر اینکه بخدا نزدیکتر باشمو بتونم خوب دعا کنم روزه گرفتم. 

 

پ.ن: 45 دقیقه دیگه ام که انتخاب واحد لعنتی! همه چی با هم قاتی شده! 

 

بوس بوس 

زودی میام...